برگزیده در
يکي از مباحث مهم در کلام جديد، اين بحث است كه ميان عقل و دين چه نسبتي وجود دارد؟ اين بحث از ديرزمان در ميان متکلمان دنياي اسلام و مسيحيت مطرح بوده است.منظور از عقل، همان نيرويي است که انسان به کمک آن ميتواند حقايق را بازشناسي کند. يعني در مسائل نظري حق را از باطل و در مسائل عملي، خير را از شرّ و منافع را از مضار تمييز دهد.در ميان دانشمندان اسلامي در اين باب، اندكي اختلاف نظر وجود دارد. اهل حديث و حنابله که به سلفيّه معروفند به کارگيري عقل را در دين ناروا و ممنوع ميدانند، امّا فرقههاي ديگر، به ويژه اماميّه و معتزله آن را روا و بلکه لازم ميشمارند.طرح مباحث عميق الهي از جانب پيشوايان اماميه باعث شد که عقل شيعي از ديرباز به صورت عقل فلسفي درآيد. تحليل و تبيين اينگونه مباحث، در حکمت متعاليه صدرايي به اوج خود رسيد تا جايي كه زبان و منطق فلسفي در معارف ديني به صورت جدّي راه پيدا کرد و در مباحث پيروان حکمت متعاليه نيز ادامه يافت.در اين نوشتار به نقل ديدگاههاي حكيم ملاصدرا و برخي فيلسوفان صدرايي (علامه طباطبايي، شهيد مطهري، استاد مصباح يزدي و آيت الله جوادي آملي) در موضوع عقل و دين و نيز اندكي نقد و ارزيابي آنها پرداخته شده است.